محل تبلیغات شما

یادداشتهای 1398/11/04

عشقم سلام 

امروز جمعه بود .طبق برنامه ریزی قبلی امروز وسایل پسرم رو بردیم کلاله . یک کامیون و یک نیسان پر وسایل داشت . کامیون صد و هشتاد هزار و نیسان پنجاه هزار کرایه گرفتن . چهار تا هم کارگر برای بارزدن و تخلیه خبر کرده بودیم که اونها رو هم سیصد و پنجاه هزار تومان گرفتن .

امروز از قالی شویی فرش ها رو آوردن . همه پایین بودیم .به پسرم گفتم : بابا کارت بکش و اون هزینهقالیشویی که صد و هفتاد و سه هزار میشد روپرداخت کرد . زنم اعتراض کرد چرا خودت پرداخت نمیکنی ؟ در جوابش گفتم ؛ آخه پسرم از امروز دیگه مستقل میشه ، باید یاد بگیره . از تک چه پنهون که تو حساب من فقط سی وچهار هزار بود و چون به پول قالیشویی نمیرسید به پسرم گفتم .

البته بگم که اون هم از پول من پرداخت میکنه . چون کارت بانک من دست اون هست .

دهم دی ماه بیست و چهار میلیون اداره بهم وام داد . باور کن ریالی من خرج نکردم . چون برای عروسی پسرم از اداره درخواست کرده بودم . کارت رو بهش دادم گفتم ؛ پسر جان این بیست و چهار میلیون کل دارایی بابات برای عروسی تو هست . خودت مدیریت کن

از بیست و چهار میلیون فقط شش میلیونش مونده .

بگذریم الان ساعت نه و نیم هست . دو ساعتی میشه برگشتیم .  سرم کمی درد می کرد . یه قرص خوردم تا سرحال بشم . 

مریم جان هفته ای که گذشت تولد تو بود اما نتونستیم با هم در ارتباط باشیم . 

سعی کن این هفته جبران کنی . 

باشه گلم ؟؟؟

منتظر تماست هستم . در هر ساعت شبانه روز که فرصت کردی بهم زنگ بزن . 

عزیزززززز میدونی چه چیزی دلم رو به درد میاره ، وقتی میبینم تو توی ایمو یا واتس آپ اومدی اما برای من پیام ندادی . ویا مینینم تو آنلاین هستی ولی نمیتونم برات پیام بذارم . و منتظرم تو اول پیام بدی .

 

 

یادداشتهای 1398/11/09

یادداشتهای 1398/11/06

یادداشتهای 1398/11/05

تو ,هزار ,پسرم ,هم ,گفتم ,رو ,بیست و ,چهار میلیون ,و چهار ,پسرم از ,پسرم گفتم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها